S.X. World

D: رو لباتون بشینه انشالله .

رمان " The Hell " - بخش دوم

رمان " The Hell " - بخش دوم

به سمت << خیابان بارنی >> راه افتادم ... تاحالا اونجا نرفته بودم ... شاید یه بار ... اونم وقتی با مکس (( شوهرم )) رفته بودیم دور دور ... ولی زیاد به مکان دقت نکردم ... و البته اون موقع اینقدر هوا تاریک نبود ! خب چون معامله الماسه دیگه ... تا وسط های راه بنزین تموم کردم ... لعنت بهش !

رفتم صندوق رو نگاه کردم ولی هیچی نبود ! عجیبه ... دیروز یک گالن پر از بنزین داشتم ... ولی ... الان صندوق خالیه ... نه کاملا خالی ... یک کیسه سیاه هم داخلش هست !

《 برای ادامه بزن رو ادامه مطلب ... راستی اگه پارت یک رو نخوندی حتمی یه سر بهش بزن تا داستانو بهتر متوجه بشی ! 》

 

ادامه مطلب

رمان " The Hell " - بخش اول

رمان " The Hell " - بخش اول

از خواب بلند شدم ... همه جا تاریکی بود ‌‌‌... انگار که مرده باشی ... یه حس همچین شکلی داره ... نمیدونم ...

سعی کردم بلند شم و رو پاهای خودم وایسم ... ولی نمیتونستم ...

صدایی از پشت سرم گفت : (( سعی داری چی رو مخفی کنی ؟ ))

《 برای ادامه بزن رو ادامه مطلب ... 》

ادامه مطلب